نازش به ریاست و تاج و تخت سلیمون است کارش دشمنی و خشم و شبیخون است با نام دین فریبنده جمیع مردمون است از لحن گفتمانش وطن در آتش و خون است بخاطر طریقه.ی عملش دعوای جون است در کوچه و بازار کشورش حمام خون است خشونت افکارش حالتی از جهنم جنون است رم دادن غزل.های پرناز و زیبای خیابون است شمشیر انتقامش آلوده به هزاران خون است آتشی به جان لاله.های سبز واژگون است ترسش مدام و حالش پیوسته پریشون است غنچه نو شکفته کشورش محتاج نون است سلام اینکه میگویی مگر غول بیابون منبع
درباره این سایت