اراده  کردیم  و  ندا دادیم  و خواستیم  و  توانستیم

از اقصاء  نقاط عالم  جمع  شدیم  تا دور  هم  باشیم

گاهی  دلم   میسوزد  که  چقدر زودتر  می توانستیم

جمع  شویم و در نهایت مهر و محبت کنار هم باشیم

اما هی  فاصله  گرفتیم  و بهانه کردیم  و نخواستیم

تا با محفلی از عشق و عاشقی و برادری با هم باشیم

فرصت  همچنان  باقیست  و  همه ی  ماها خواستیم

تا در این دنیای غریب همیار و همدل  همدیگر باشیم

همدلیم  و هارمونی حاکم  برعالم  هستی را میدانیم

اینکه آب تشنه ی  ماست  همچنانکه  ما تشنه ی آبیم

بیاییم  فاصله ها را برداریم  و همیشه  با هم  باشیم

همیشه ودرهمه حال باخبروجویای احوال هم باشیم

ما از خداوند  وحدت  و  اتحاد  و  همدلی  خواستیم

بیاییم   تا  نفس  می کشیم  خاطرخواه   هم  باشیم


او که خوشبخت  شد  همیشه به خدا  توکل داشت

اندیشه  و  تفکر  و  تدبیر  و  صبر  و تحمل  داشت

بسیار خوشبین بود و پیوسته تفکرات مثبت داشت

مهربان بود و  همه  موجودات  عالم  دوست داشت

برای  رسیدن  به  کبریا  هیچ   رنگ  و  ریا  نداشت

ساکت  و  آرام  بود  و دلی  به  وسعت  دریا داشت

خشم  و  خشونت  و  تنفر  در  او  معنایی  نداشت

در نهایت  آرامش  و  متانت  رفتار  انسانی  داشت

او اهل  بخشش  بود و با  فقرا  رفت  و آمد داشت

میگفت خوشبختی در همین دوست  داشتن هاست

در  تمام  مراحل  زندگی   تبسمی  بر لب ها  داشت

نگاه  زیبایی  به  پاکی  و  انسانیت  و  تقوا  داشت

او عاشق  پیشه  بود  و  مردمان  را دوست  داشت

گفت سلام راز خوشبختی در حال  و اکنون هاست


ما نسل جنگ و زخم و خون و دفاع از وطنیم نسل مظلومانه.ی لاله.های سرخ پرپر میهنیم ما نسل پاک آه و اشک و ناله و فریاد و غمیم نسل ایثار و فداکاری و شهید و شهادتیم ما نسل شهیدان گمنام بی.غسل و کفنیم نسل روزهای سخت آتش و بمباران وموشکیم مانسل پاره پاره پیکرازکین شیادان ستمگریم نسلی بجا مانده از هزاران حادثه گریخته.ایم مانسل مهر و مهربانی و محبت و انسانیتیم نسل پر از خاطرات تلخ خودی و بیگانه.ایم ما نسل آب و آتش و تب و غم و نورانیتیم نسل درد و رنج و غصه و اندوه و
نازش به ریاست و تاج و تخت سلیمون است کارش دشمنی و خشم و شبیخون است با نام دین فریبنده جمیع مردمون است از لحن گفتمانش وطن در آتش و خون است بخاطر طریقه.ی عملش دعوای جون است در کوچه و بازار کشورش حمام خون است خشونت افکارش حالتی از جهنم جنون است رم دادن غزل.های پرناز و زیبای خیابون است شمشیر انتقامش آلوده به هزاران خون است آتشی به جان لاله.های سبز واژگون است ترسش مدام و حالش پیوسته پریشون است غنچه نو شکفته کشورش محتاج نون است سلام اینکه میگویی مگر غول بیابون
جهان آفرینش نتیجه عشق بازی خداوند میباشد عشقی که خداوند به عاشقانش هدیه می.فرماید اوج تعبددراوج تلذد مصداق و معناومفهوم مییابد البته لذتی که سرانجام برشد و تکامل می.انجامد لذتی که در مسلک کامجویی شاکرانه می باشد آرامشی خواهد شد که خدا در آن موج می زند خداوند از لذت بردن مخلوقاتش مسرور میباشد نطفه.ی انسان.ها حامل محتوای لذت میباشد انسان.های در طول تاریخ میوه.ی درخت لذتند و با لذائذ به حیات و رویش و سبزینگی میرسند خداوند میداند لذت در لذت معنا ومفهوم می.یابد
سرانجام انسان در ادامه مسیرتکاملش بکجا میرسد اوکه ازغارنشینی شروع کرد و به فرا.مدرنیته رسید آیا روزی انسان اسرارو رموز نهانش را کشف میکند یعنی آرم ونمادونشانه.های موجود را بهم می.ریزد آیا به تحلیل پدیده های غایب خویشتن می.پردازد یعنی از فیزیولوژیک به بیولوژیک راه پیدا میکند آیا در بیان مفاهیم نظامهای ارزشی موفق میشود یعنی از.اوامرعینی و ملموس به غیبی راه می.یابد آیا به پدیده.های ذهنی وانتزاعی روزی می.اندیشد یعنی به کشف معانی و زبانی و رمزها می.پردازد آیا
گفت انواع حرف.هادرعدم حضورش آوردند به سرعت آن حرف ها را حدیثش کردند چیزی نگذشت تبدیل به آیه.اش کردند سپس آنرا پیچیده وبسان سوره.اش کردند بعد از گذشت مدتی مقدس و قرآنش کردند خیلی زود و محکم. تفسیر به راء.یش کردند بلافاصله دادگاهی تشکیل و سئوالش کردند نه وکیل داشت نه مهلت دفاعش دادند ناگهان تکفیر و محکوم به اعدامش کردند و او در تمام عمر نشکست روزه.ی سکوتش گفتند نخ است دنبال سر نخش میگشتند گفتند جعلی است نسخه اصلش میخواستند اوسال.ها کات داده بود از ساختن
شعر و شکایت و ناله.ام از آب و دانه نیست در حیرتم چرا درک و فهمی در زمانه نیست سنگی ازسختی خودنالیدگفتند عاقلانه نیست نسیم بر برگ گل وزید گفتند شاعرانه نیست گیاهی نغمه.ای سر داد گفتند ماهرانه نیست دریا امواجی فرستاد گفتند منصفانه نیست شمعی اشکباران شد گفتند برای پروانه نیست سیلی پیامی فرستاد گفتند حکیمانه نیست دلی تنگ شد گفتند هر گز آبرومندانه نیست شاعری اشعاری سرود گفتند صادقانه نیست آدمی هوس. سیب کرد گفتند جاودانه نیست انسانی مکانی خواست گفتند آشیانه نیست
دیدگانم پر اشک قلب اشکم لرزید گریه کردم تا صبح اما اشک پاکم ندید روی قلبم ناگه قطره.ی اشکم لغزید اما هر گز سونامی بارش چشمم ندید قلب پر تپش توفانی بغض گلویم نالید اما رود پر خون بارانی اشکم ندید او دید که دریای چشمان اشکم خشکید سرد و بی.رحمانه به مرگ اشکم خندید غم نشست درچشمانم و آرام اشکم چکید دل التماس کرد اما او آه و اشکم ندید دل خون گشته.ام با سیل اشکم پاشید اما چشم عزادار دل و باران اشکم ندید او که روزی امید دل و باور اشکم میشد مُهر خاموشی بلب زد و
آه از جهانی سراسر توصیفی و استاتیکی نه عملی و عملیاتی و اجرایی و دینامیکی آه چقدر این حس غریبانه ترسناک است گُم شدن در تاریکی ظلمت شب سخت است همه جا پر از غم و غصه و خار وخاشاک است آه چقدر این فضا گرفته و دلتنگ است نه مکانی برای آرامش نه فضایی سبز است نه رویش مهری نه نشانی برلب از لبخند است آه این حس غریبانه.ی جانسوز. از چیست که عقل من از آن قفل شده و در بند است این همه نقاب خنده چرا بر سیمای درد است حق طبیعی من شادی و آزادی و رهایی است ولی حیات و.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کولاک دانلود املاک باران 2020 انجمن علمی دانشجویی تکنولوژیست جراحی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان دیدار کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. .:::پایگاه تفریحی یاسی فان:::. emsg-ar فروشگاه اینترنتی خزرمارکت همراه با بازار